کودک در هر سنی ممکن است به صورت ناگهانی یا ناخودآگاه نیاز به پذیرفتن مسولیت را احساس کند. مثلا در صورت از دست دادن یکی از والدین یا به علت از هم پاشیدگی خانواده چنین کودکی ممکن است دچار پیری زودرس شود و در نتیجه خود جوشی، توانایی بازی کردن و قدرت خلاقیت خود را از دست بدهد. بنابراین مسوولیت پذیری کودکان و نوجوانان باید با اصول تربیتی صحیح و به طور طبیعی پرورش داده شود.

 

مسوولیت پذیری کودکان

گاهی نیز به علت شرایط خاص (بیماری یا مرگ والدین یا مشکلات مالی خانواده) نوجوانان چاره ای جز قبول کردن مسوولیت های سنگین خانواده را ندارند، ولی اگر افراد بالغ یا والدین آگاهانه مسوولیت پذیری های خود شانه خالی کنند مثل این است که فرزندان درست در لحظات حساس، رها شده باشند. این گونه فرزندان از نظر روانی و عاطفی به بلوغ نمی رسند و این نابالغی عاطفی در دوران نوجوانی یکی از عوامل اصلی ایجاد عارضه در روند رشد افراد به شمار می رود تنها درمان این عدم بلوغ عامل گذشت زمان و رشد به سوی بلوغ است.این عدم بلوغ به رغم اینکه دو دوران نوجوانی یک عنصر مهم اختلال در سلامتِ روند رشد است، ممکن است نشانه های هیجان برانگیز اندیشه های خلاق، تجربه های احساسی تازه و نقشه های بدیع برای یک زندگانی جدید پدید آورد.جامعه باید از پی بردن به آرزوها و شناخت خواست ها و افق های کسانی که هنوز زیر بار مسوولیت های سنگینی نیستند، تکان های جدیدی بخورد. در اثر جا خالی کردن بزرگسالان است که نوجوانان به طور زودرس و طی روندی کاذب، بالغ، بزرگ یا پیر می شوند.درس مهم برای جامعه و بزرگ ترها می تواند این باشد که چون ویژگی دوران نوجوانی فارغ بودن از مسوولیت های سنگین زندگی است برای موفقیت و شکوفایی استعداد نوجوانان آنها را به سوی یک بلوغ کاذب نرانند، و از آنها مسوولیتی نخواهند که آمادگی انجام دادنش را ندارند و با مرحله رشدی آنها نیز هماهنگ نیست حتی اگر آنها برای پذیرفتن چنین مسوولیت هایی اصرار کنند.

در صورتی که بزرگ تر ها از مسوولیت های خود شانه خالی نکنند تلاش های نوجوانان برای پیدا کردن خود و ساختن سرنوشت خود یکی از زیباترین و هیجان انگیزترین چیزهایی است که می توانیم شاهد آن باشیم.

 

مسوولیت پذیری چیست؟

مسوولیت پذیری یعنی قابلیت پذیرش، پاسخگویی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست می شود و شخص حق دارد که آن را بپذیرد یا رد کند. مسوولیت پذیری در روند صحیح رشد انسان ها پدید می آید. مسوولیت با وظیفه کاری است که یک نفر به دیگری محول می کند و باید حتما انجام بگیرد وقتی از کسی می خواهید مسوولیتی را بپذیرد باید برای او کاملا مشخص شود که موضوع درخواست چیست و در برابر به عهده گرفتن آن، چه چیزی به دست می آورد البته اجباری برای پذیرش این درخواست وجود ندارد، در واقع مسوولیت انتخابی آگاهانه است درست مثل قراری نانوشته که تمام اجزای آن برای طرفین مشخص است در برقراری هر ارتباط وجود سه عنصر ضرورت دارد: پیام، پیام دهنده و پیام گیرنده. که هر دو باید درک و تعبیر واحدی از پیام داشته باشند. پیشنهاد مسوولیت نباید با احساس گناه یا احساس بدهکاری یا اعمال زور و مبارزه برای کسب قدرت همراه باشد، بلکه باید بدون فشار مالی یا عاطفی مطرح شود.

 

اگر نوجوان احساس کند با زور او را مجبور به انجام کاری کرده اند ممکن است خود او هم چنین روشی را در پیش بگیرد یعنی علاوه بر نپذیرفتن آن مسوولیت سعی کند از طریق همین زورگویی یا لجبازی به خواسته های خود دست پیدا کند.فرزندانی که رشد و بالندگی آنها همراه با استقلال باشد مسوولیت پذیرتر بار می آیند. کودکی که از ابتدا امکان استقلال به او داده شده باشد آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسوولیت خواهد داشت به همین دلیل است که گفته می شود استقلال فرد، الگویی است که باید از شروع زندگی افراد پذیرفته بشود.

 

وابستگی، کمکی به مسوولیت پذیری کودکان نمی کند

فرزندان در یک مقطع از زندگی خود متوجه می شوند که در تعامل با دیگران هستند و نمی توانند تنها زندگی کنند و باید به درخواست ها، نیاز ها و انتظارات دیگران توجه کنند تا به نیازهای خودشان نیز پاسخ داده شود. فردی که برای دیگران اهمیت قایل نیست و از رفتار نامناسبش با دیگران احساس بدهکاری و گناه نمی کند حتما مراحل شکل گیری شخصیت او به خوبی طی نشده یا دچار نوعی بیماری است و از چنین فردی نمی توان انتظار مسوولیت پذیری داشت، یک رشته خصوصیات انسانی به صورت ارثی منتقل می شود تا ظرفیت و توانایی هایی را در انسان ایجاد کند. مسوولیت پذیری (به عنوان ویژگی یا خصوصیت شخصیتی) ژن خاصی ندارد، که در اثر آن خانواده ای مسوولیت پذیر باشد یا نباشد.

مسوولیت پذیری ارثی نیست بلکه معنا و مفهومی قرار دادی، اخلاقی و تربیتی است. از نظر ذهنی فقط انسان توانایی دست یافتن به کلمات و مفاهیم را دارد و می تواند آنها را بفهمد و به کارگیرد و این پدیده ای است که در متن خانواده و روابط اجتماعی و تعاملاتی که فرد با آن روبه رو می شود امکان رشد پیدا می کند.

 

شرایط مسوولیت پذیری کودکان چگونه مهیا می شود؟

اگر تمام مراحل رشد فرزندان درست طی شود شرایط مسوولیت پذیری مهیا می شود. کودک باید زمانی بدون انجام دادن کاری حس کرده باشد. که بهتر از او در جهان وجود ندارد. ممکن است بپندارد: «بودن من، با همین ویژگی هایی که دارم اگر هیچ کاری نکنم بهترین هدیه ای است که خداوند به پدر و مادرم داده است.» کودک باید این حس را در فاصله سنی تقریبا ۵/۱ تا ۲ سالگی تجربه کرده باشد. او باید در این دوره به طور غیرمشروط، توجه، محبت و عشق کافی دریافت کرده باشد او نباید چنین تصوری کند که به ازای کاری که کرده است دوستش دارند. این دوست داشتن نباید شرطش مسوولیت پذیری باشد. و نباید به خاطر کاری که نمی کند عشق و محبت و پشتیبانی مان را از کودک دریغ کنیم. کودک باید بفهمد که او رادوست دارند صرف نظر از اینکه نمره درسی اش خوب است یا بد، یا اتاقش را مرتب می کند یا نه، او برای پدر و مادرش دوست داشتنی است، ولی احترام و ارج انسانی او همگام با رشد بیشتر خواهد شد. اگر این همگامی بین رشد و مسوولیت وجود داشته باشد، خود کودک بیش از هر کس دیگری از پذیرفتن مسوولیتی خاص خوشحال خواهد شد. چرا نوجوانان دوست دارند به محض اینکه ۱۸ ساله شدند رانندگی یاد بگیرند؟

 

چون این نوعی مسوولیت است و کاری است که برایشان با لذت و خوشحالی همراه است اگر کارهای دیگر هم همین طور به آنها معرفی شود، به راحتی آن را می پذیرند، مثلا اگر به کودک بگوییم وقتی سه ساله شدی می توانی لیوانت را خودت بیاوری و برای خودت شیر بریزی، کودک احساس بزرگی می کند. در پرتو این معنا دادن ها، کودک فکر می کند که کارهایی که انجام می دهد نشانی از بهتر شدن، بزرگ تر و بالغ تر شدن «منِ» اوست. او نباید این احساس را داشته باشد که هر چه بزرگ تر می شود کارهایش سخت تر می شود با کارهای بدتری به او می دهند.

 

بنابراین، معنا و برچسبی که ما روی کارها می گذاریم بسیار مهم است. اگر کودک احساس کند پدر و مادر دوستش ندارند، به طور غیرمستقیم والدینش را می آزماید او پیش خود می گوید: «کاری می کنم ببینم واقعا مرا دوست دارند یا اگر کاری از من خواستند، انجام نمی دهم تا ببینم باز هم دوستم دارند؟» یعنی به آزمودن پدر و مادر می پردازد. احساس امنیت درونی کودک، با حس دوست داشته شدنش شکل می گیرد. هنگامی که او حس کند خوب و دوست داشتنی است و می تواند چیزهای خوبی به دیگران دهد، همه کارهای را با خوشحالی انجام خواهد داد اما اگر به طور دائم به او بگویند که تو نمی توانی، خراب می کنی، عقلت نمی رسد و تو عرضه نداری، برای انجام هر کاری ترس او بیشتر می شود و در نتیجه از درجه مسوولیت پذیری وی کاسته می شود. اگراز ابتدا این حسب او منتقل شود که می توانی هر کاری را به خوبی انجام دهی، انجام دادن هر کاری برای اودلیلی برای اینکه او «خوب» است و بزرگ شده است.

 

مسوولیت پذیری کودکان چگونه شکل می گیرد؟

مسوولیت پذیری یک بخش مهم از رشد شخصیت کودک است. معمولا کودک از سن ۲ تا ۳ سالگی متوجه وجود دیگران می شود و می فهمد که به دیگران نیاز دارد و باید به آنها و نیازهایشان اهمیت بدهند و به انتظاراتی که از او دارد پاسخ بدهد. این روند یک تصویر ایده آل از خود را در ذهن کودک ایجاد می کند که باعث رشد شخصیت او می شود حس مسوولیت پذیری همیشه یک رابطه دو طرفه بوده و هست اگر انتظار داریم کودک مسوولیت پذیر باشد، پدر و مادر باید الگوی این مسوولیت پذیری را به او ارائه دهند. در این رابطه دو طرفه باید هر دو طرف حضور داشته باشند، زبان مشترک داشته باشند، خواسته یکدیگر را بشنوند و متقابلا به آن پاسخ بدهند. یعنی باید این رابطه، رابطه زنده ای باشد. اگر شرایط مسوولیت پذیری رعایت نشود در این صورت، فرزند کم خطرترین راه را برای اعتراض به شرایط آزاردهنده اش بر می گزیند که همان «مسوولیت پذیر نبودن است» در واقع برای طرح اعتراض خود به جای اینکه داد بزند یا چیزی را بشکند کم کم خود را از اطرافیان دور می کند، چرا که حس می کند هر کاری که انجام می دهد پاداشی دریافت نمی کند.

 

در این تبادل کلامی گفت و گویی که والدین با فرزندان شان دارند باید دید آیا رابطه دوطرفه و برابر برقرار است؟ آیا فرزندانمان را درک می کنیم و برای خواسته اش ارزش قائلیم یا مرتب می گوییم «تو بی خود می کنی، تو بچه ای، نمی فهمی، کسی نظر تو را نپرسید…» اگر خواسته اش را اجابت نکنیم، البته نه هر خواسته ای را، او نیز خواسته ما را برآورده نمی کند در حقیقت ما راه را به روی فرزندانمان می بندیم. شاید اگر قدرت و توانایی لازم را داشت، حرف دلش را می زد و می گفت که اصلا نمی خواهد با ما زندگی کند از آنجا که مجبور است در این شرایط با والدین زندگی کند، به این شیوه پاسخ می دهد.

 

غالبا وقتی می بینیم بچه ای مسوولیت ناپذیر می شود باید به دنبال ریشه های خشم او نسبت به پدر و مادرش باشیم. باید بدانیم خشم او از چیست؟ کدام یک ازنیازهایش برآورده نشده است؟ کجا با والدین زبان مشترک ندارد؟ مسوولیت پذیری را نمی توان از تصویر ذهنی کودک از خانواده اش و انتظاراتی که از آنها دارد، و انتظاراتی که از آنها دارد، و انتظارات برآورده نشده اش، جدا دانست، امکان ندارد که در رابطه سالمی که دو طرف همدیگر را قبول دارند، مسوولیت پذیری وجود نداشته باشد. این الگویی است که از ابتدا پدر و مادر باید مشوق و القاگر آن باشند، چرا که آنان با هم در یک فضا و محیط زندگی می کنند.

 

منبع : دنیای اقتصاد