دسته: شعر و قصه
شعر کودکانه فروشگاه
وقتی میریم فروشگاه کیفم رو بر می دارم اول سلام می کنم پولم رو در میارم توی فروشگاه پر از…
شعر و ترانه
ترانه کودکانه دکتر مهربون
دکتر چه مهربونه درد منو می دونه با شوخی و با خنده زخم منو می بنده
شعر و ترانه
لالایی کرمانی گل پسته بسیار زیبا
لالالالا گل کاشی یه خونه توی نقاشی لالالاگل پسته پدر بار سفر بسته لالالالا گل سوسن نخای رنگی و سوزن…
شعر و قصه
لالایی شمالی ماه و پرتقال
ماه و پرتقال، لرزان و غلتان گرد و نارنجی، سفید و رخشان لالالالایی، فرزندم بخواب سرسبز و آرام، چون مازندران
شعر و قصه
قصه کودکانه غذایم را خودم میخورم
احسان کوچولو که دیگه بزرگ شده و می تونه قاشق و چنگال را درست توی دستای کوچیکش بگیره، تصمیم گرفته…
شعر و قصه
قصه کودکانه دوستی گوزن و زرافه
سر ظهر بود و توی باغ وحش، حیوانات در حال استراحت بودند و آروم با هم حرف می زدند. فیل…
شعر و قصه
قصه ماهی کوچولوی قرمز
در گوشه ی یک دریای عمیق، ماهی کوچولوی قرمزی بود که به همراه پدر و مادرش داخل یک صدف سفید…
شعر و قصه
قصه پشمالو، خرس شجاع
در روزگاران خیلی دور در جنگلی بزرگ و پر درخت خرسی به همراه مادرش در غاری زندگی می کرد. اسم…
شعر و قصه