كودك وقتی به شش سالگی نزدیك می شود، فكرهای وحشت آور را از خود دور می كند و كم كم ترسش از تاریكی می ریزد.

 

5

آیا كسانی را می شناسید كه از ترس های شبانه دوران كودكی، اشباح و صداهای خوفناك خاطره ای نداشته باشند؟ شناخت ترس های كودك در مراحل مختلف زندگی به شما والدین عزیز كمك خواهد كرد فرزندتان را آرام كنید و اشباح را سر جایشان بنشانید.

 

ترس های كودك پیش از یك سالگی

از زمان تولد تا سه ماهگی:

صداهای ترسناك و سقوط

در این سن تمامی حس های كودك كار می كند. صداهای ناگهانی و ترس از افتادن، همواره برای وی نگران كننده است. به محض آنكه كودك شما قدرت درك پیدا كرد، منشا صداها را به او نشان دهید و هنگامی كه بغلش می كنید، دور كمر و سرش را به گونه ای در آغوش نگه دارید تا نگران افتادن نباشد.

 

از سه ماهگی تا یك سالگی:

 جدایی از والدین و ترس از غریبه ها

كودك در این سن از جدایی می ترسد. گرچه این ترس معمولا در سه سالگی از بین می رود اما در هفت سالگی و با رسیدن كودك به سن مدرسه، بار دیگر آغاز می شود. كمك به كودك برای آنكه با اضطراب جدایی از والدین كنار بیاید كار سخت و طاقت فرسایی است. آموختن استقلال، درسی است كه از هنگام تولد آغاز می شود و تا آغاز نوجوانی ادامه می یابد. تنها راه كاستن از این اضطراب، گفتن جملاتی اطمینان دهنده و آرامش بخش از سوی والدین است. جملاتی مثل <حتما میام دنبالت>، <خودم مراقبت هستم> و…

 

كودك در این سن با دیدن قیافه های آشنا می خندد و با دیدن غریبه ها گریه می كند. این ترس نشانه خوبی است. او از حالا به بعد آشنا را از غریبه تشخیص می دهد. هرگز كودك را مجبور نكنید به سمت یك شخص غریبه یا كسی كه او را می ترساند، برود. به او فرصت دهید و كم كم با غریبه ها آشنا شود.

 

ترس های یك تا سه سالگی

از یك تا دو سالگی:

 غیرمنطقی بودن قدرت ها

كودك، در این سن، كمی تخیلی است. همواره می ترسد ناپدید شود بدون آنكه ردی از او باقی بماند. او نمی تواند حقیقت را از تخیل تشخیص دهد. به همین دلیل همواره می ترسد آب حمام او را با خود ببرد، درون چاه توالت بیفتد یا جاروبرقی او را ببلعد! والدین باید تمامی این پدیده ها را برای كودك خود توضیح دهند. به او نشان دهند، یك جاروبرقی چگونه روشن و خاموش می شود و در نهایت اشیایی كه جاروبرقی به درون می كشد، در كجا جمع می شوند. اشیای درون پاكت جارو را بیرون آورده و اندازه ها را به كودك نشان دهند.

 

از دو تا سه سالگی:

 تاریكی

ترس از تاریكی تقریبا ترسی شایع است. تخیل كودك در این مورد بسیار خوب كار می كند. تخیل، جدایی از والدین و تاریكی در این سن دست به دست هم داده و كودك را وحشت زده می كنند. هرگز به ترس كودكتان نخندید. شب كه می شود در اتاقش را كمی باز بگذارید تا روشنایی راهرو، اتاقش را كمی روشن كند. در صورت لزوم چراغ خواب را در جایی قرار دهید كه ایجاد سایه های بلند نكند. در صورتی كه كودك شما نصف شب از خواب پرید و ترسید، كنارش بنشینید و بگویید:< بابا و مامان اینجان، خرس كوچولو رو محكم بغل كن و بخواب، هیچ اتفاقی نمی افته.> كودك وقتی به شش سالگی نزدیك می شود، فكرهای وحشت آور را از خود دور می كند و كم كم ترسش از تاریكی می ریزد.

 

از سه تا شش سالگی

مخلوطی از ترس ها

در این سن، كودك، موجودی بسیار ترسو است. از همه بدتر اشباح و غول های زیر تخت، درون كمد، پشت در، پنجره و… او را می ترسانند. استفاده از پودرهای غول كش! یا عطرهای شكار اشباح! برای تلقین به كودك كه او برنده ماجراست، كافی است. در این باره زیاده روی نكنید. به كودكتان بفهمانید كه این موجودات تخیلی هستند و ترس او وقتی بزرگ تر شود، از بین می رود.

 

بیماری یا مرگ والدین

زندگی، تولد، بیماری و مرگ، از جمله موضوعات جالب برای كودك در این سن است. او خیلی زود می فهمد كه مرگ برای همه پیش می آید و این مساله او را می ترساند. معمولا در این سن، همه كودكان از مادرشان می پرسند: <مامان تو كی می میری؟> بهترین جوابی كه كودك را آرام می كند، این است: <خیلی سال دیگه وقتی زندگیم تموم می شد.>

 

ترس از گم شدن

در این سن كودك، كم كم به آسیب پذیری و ناتوانی خود در اداره كردن زندگی اش پی می برد. می خواهد جهان را بكاود و ناشناخته ها را دریابد و در عین حال، حس می كند به كمك دیگران نیازدارد.به كودكتان یاد دهید اسم، فامیل و سنش را كاملا واضح حفظ كند. به او بگویید، اگر گم شده چه باید بكند. تاكید كنید، سر جایش بایستد و تكان نخورد و هرگز با یك عابر پیاده غریبه جایی نرود.

 

از شش تا ۱۲ سالگی

 نگاه دیگران

كودك، در این سن، از سرزنش ها گریزان است. دوست ها برایش نقش مهمی ایفا می كنند. كنار گذاشته شدن از یك گروه و ناكارآمد فرض شدن برایش مضطرب كننده است. دوستانش را به خانه دعوت كنید و وقایع را زیرنظر بگیرید. اجازه ندهید كودكتان از میان یك گروه، كنار گذاشته شود. درصورت مشاهده چنین اتفاقی، دخالت كنید. در صورتی كه از غذاخوردن یا بازی كردن، بدش می آید، نسبت به عكس العمل هایش، هنگام بودن با دیگر بچه ها توجه كنید. كودك در این سن، بسیاری از ناراحتی ها و دردهایش را بروز نمی دهد.

 

حرف زدن در میان عامه مردم

كودك می ترسد مورد قضاوت قرار گیرد. ترس از حرف زدن در میان جمع، از همان سال های اول مدرسه خود را نشان می دهد. در این میان آموزگار نقش مهمی در از بین بردن این ترس یا ثابت ماندن آن در شخصیت كودك ایفا می كند. كودكتان را مجبور كنید با مردم حرف بزند. از او بخواهید آخرین داستانی را كه خوانده برای مادربزرگ، عمه یا خاله اش تعریف كند. پول نان را او به نانوا بدهد. حتی می توانید كودكتان را در كلاس تئاتر یا موسیقی و آواز ثبت نام كنید.

 

پس از ۱۲ سالگی

خداحافظ ترس های كودكی!

از این سن به بعد، بزرگ ترین ترس های دوران كودكی، كم كم فراموش می شوند و در عوض جای خود را به آشفتگی های دوران نوجوانی به ویژه ناراحتی های مربوط به بدن می دهند (من زشتم، خیلی لاغرم، خیلی چاقم، دماغم درازه و….) این سن، سن تعارضات است سنی سخت و نگران كننده. دورانی كه فرزندمان از كودكی فاصله می گیرد تا كم كم به دنیای بزرگ تر و ترس هایشا قدم بگذارد!

 

آیا کابوس ها و ترس های دوران کودکی طبیعی است یا خیر؟

كودكی سنی است كه مغز در آن به بی نظمی و به هم ریختگی دچار می شود و در نتیجه، كودك مدام كابوس می بینید. البته در صورتی كه كودك كابوس های متفاوت و پراكنده می بیند جای نگرانی نیست، ولی در صورتی كه یك كابوس هر روز برایش تكرار شود، كودك بیماریی دارد كه باید منشا آن را جست و جو كرد.

 

بهترین راه این است كه از كودك بخواهید كابوس خود را نقاشی كند و داستان آن را برایتان تعریف كند. اگر چیزی معنی نداشت، سعی نكنید بی جهت به آن معنی ببخشید. در صورتی كه كابوس ها مدام تكرار شدند حتما با یك روانشناس كودك مشاوره كنید.

 

منبع: روزنامه سلامت