دسته: قصه
قصه کودکانه خونه قشنگ حلزون
حلزون از خیلی وقت پیش با کرم خاکی دوست بود. اونا بیشتر وقتشون رو از صبح تا شب با هم…
شعر و قصه
قصه زیبای بلبل
در باغ بزرگی پرندگان زیادی زندگی می کردند و آواز می خواندند.در فصل بهار وقتی درختان پر از شکوفه های…
شعر و قصه
قصه لاک پشت شیطون
خرگوش کوچولو یک هویج پیدا کرده بود دنبال یک جای خوب می گشت تا آنجا بنشیند و هویجش را بخورد.…
شعر و قصه
قصه برای بچه ها، پلیس جنگل
اردکها هر وقت دلشون می خواست می پریدند توی آب برکه ،و آب رو کثیف و گل آلود می کردند…
شعر و قصه
داستان برادر كوچولو
یک روزوقتی نرگس کوچولو از خواب بیدارشد مادرش را ندید.به جای مادر،مادربزرگ داشت توی آشپزخانه چای دم می کرد.نرگس نگران…
شعر و قصه
قصه کودکانه دردسر خانم عنکبوته
در گوشه ی حیاطی یک خانه کوچک و نقلی بود. خانه خالی بود و عنکبوت های زیادی در آن به…
شعر و قصه
قصه موش كوچولو و مادرش
موش كوچولو توي لونه پيش مادرش نشسته بود. مادرش داشت تندتند بافتني مي بافت.
شعر و قصه
قصه پری کوچولو و عروسک شیشه ای
پری کوچولو، دختری خوب و مهربان و با سلیقه بود که اتاق مرتّب و منظمی داشت. اتاقش صندلی خیلی خوشگلی…
شعر و قصه