شعر کودکانه مادر بزرگ مریم بانو آذر 28, 1398 مادربزرگ وقتی اومد خسته بود چار قدش و دور سرش بسته بود صدای کفشش که اومد دویدم دور گُلای دامنش پریدم بوسه زدم روی لُپاش تموم شدن خستگی هاش شاعر : افسانه شعبان نژاد