15

 

وقتی پدر در خانه آمد
تنهائی ما هم سر آمد
در را به رویش باز کردیم
ما سوی او پرواز کردیم
او باز هم با خنده آمد
شادی کنان در خانه آمد
او خسته بود از کار اما
احوال پرسی کرد با ما
مادر برایش چای آورد
خستگی بابا در آمد