1413129733130568

وقتی که من کودک بودم

خیلی خیلی کوچک بودم

می دویدم توی خانه

می پریدم چون پروانه

هر چیز تازه می دیدم

اسم آن را می پرسیدم

یک آینه آن بالا بود

هم کوچک و هم زیبا بود

خیلی دلم آن را می خواست

اما دیدم خیلی بالاست

پیش خودم فکری کردم

رفتم یک پشتی آوردم

گرفتم با پشتی ، کشتی

رفتم بالا از آن پشتی

در آیینه چیزی دیدم

از دیدن آن خندیدم

می دانی آن وقت چی کردیم

با هم دالی بازی کردیم

شاعر : شعبانی