car-accident-clipart-free

صدای گوش خراشی

پیچید توی خیابون

با عجله دویدم

سمت صدا، هراسون

صحنه ی دلخراشو

تصادف سختی بود

نمی دونم هنوزم

مقصر اون کی بود

با دست و پای زخمی

یه عابر پیاده

دیدم که بی تحرک

روی زمین افتاده

این موقع ها نباید

مصدومو هیچ جایی برد

هر اشتباه کوچیک

یه فاجعه می آورد

کف زمین پر بود از

بنزین و خرده شیشه

جرقه ای که پشتش

شعله های آتیشه

خطر کمین کرده بود

یه فاجعه تو رته بود

هراس و وحشت و ترس

میون هر نگاه بود

یکی میون اون جمع

زنگ گروه امداد

یادمه خیلی دقیق

آدرس اونجا رو داد

صداش یه لحن خوبو

آرومو واضحی داشت

وقتی که آدرس می داد

هیچ اضطرابی نداشت

چند لحظه بعد صدای

ماشین اورژانس اومد

صداش تو کوچه پیچید

وقتی که آژیر می زد

همه کنار رفتنو

راهو واسش باز کردن

اونام بدون تاخیر

امداد و اغاز کردن

شاعر : بیتا بهادرانیان